منبع عکس
در دوره تاریخی حاضر بیش از همیشه با این واقعیت مواجهیم که سرکوب شدگان، رنجبران و ستمدیدگان در مبارزاتشان برای رسیدن به آزادی و برابری جز زنجیرهایشان چیزی برای از دست دادن ندارند. در این دوران اشکال مختلف فاشیسم به طور سیستماتیک عهده دار مهار تحرک های بالقوه و بالفعل ستمدیدگان هستند: از فاشیسم ناسیونالیستی تا فاشیسم مذهبی؛ و البته از یاد
در دوره تاریخی حاضر بیش از همیشه با این واقعیت مواجهیم که سرکوب شدگان، رنجبران و ستمدیدگان در مبارزاتشان برای رسیدن به آزادی و برابری جز زنجیرهایشان چیزی برای از دست دادن ندارند. در این دوران اشکال مختلف فاشیسم به طور سیستماتیک عهده دار مهار تحرک های بالقوه و بالفعل ستمدیدگان هستند: از فاشیسم ناسیونالیستی تا فاشیسم مذهبی؛ و البته از یاد
نبریم که لیبرال دموکراسی هم فاشیسم خاص خود را دارد با قوانین تبعیض
آمیز، نظام آموزشی و نیروهای پلیس آموزش دیده اش که همه اینها در پیوند با
هم بسترهای لازم برای چرخش سرمایه و انباشت سود بیشتر برای «یک درصد»
فرادستان جوامع را فراهم می کنند. سیستمی که امروزه بر سرنوشت ملت ها مسلط
است نه تنها از تامین حقوق انسانی برابر ناتوان است و صرفا نمایشی مهوع از
برابری حقوقی صوری را عر ضه می کند، بلکه آشکارا در جهت تضمین منافع
فرادستان، از بسیاری از بخش های جامعه سلب حق می کند و معترضان را نیز مورد
تعقیب و سرکوب قرار می دهد. امروز در بخش های بزرگی از پهنه زمین، مردم
برای دسترسی به ابتدایی ترین حقوق پایمال شده خود در حال مبارزه و همزمان
در حال سرکوب شدن هستند: از حق انتخاب زندگی آزادانه برای آوارگان و
پناهجویان، تا حق تعیین سرنوشت برای خلق ها؛ از حق برخورداری از حداقل رفاه
و امنیت شغلی برای کارگران تا حقوق اجتماعی برابر برای زنان و غیره. دولت
ها یا همان حاکمان محلی نظم مستقر با توسل به ارزشگذاری های دست ساز خویش،
تمام سویه های سرکوبگرانه این وضعیت را موجه نمایی می کنند؛ آنها به زبان
های مختلف درباره این روند سلب/کنترل/سرکوب سخن می گویند: صلاح دین و اراده
خداوندمان چنین است؛ صلاح ملت و سرنوشت سرزمین اجدادی مان در این است؛ و
یا صلاح دموکراسی و امنیت اقتصادی (طبعا امنیت فرادستان) در این است!
به همین دلیل هر نوع اعتراض و مبارزه علیه بی حقی ها و نابرابری های موجود پیشاپیش از سوی حافظان سیستم به معنای عصیان علیه خواست و منفعت عمومی تعبیر و قلمداد می شود. با مرور بندها و تبصره های مختلف گنجانده شده در متن قوانین تبعیض آمیز کشورها، در می یاببم که به لحاظ قابلیت های تاریخی موجود، جوامع بشری پسرفتی چشمگیر در زمینه حرکت در جهت تحقق آزادی و برابری داشته اند. مشخصا در ساختار قدرت موجود، ضرورت وجودی قوانین ناعادلانه و تبعیض آمیز به شرم آور ترین شیوه ممکن توسط لشکر کارشناسان حرفه ای تئوریزه می شود و سپس این آموزه ها در بسته بندی های زیبا توسط لشکر روشنفکران و ژورنالیست های وابسته به دولت ها از طریق تکرار بی وقفه در رسانه های مین استریم به مردم تحمیل می شوند.
از سوی دیگر، دولت ها علاوه بر خشونت پنهان در مجموعه قوانین شان و نیز برخورداری از اقتدار رسانه ای، در مواقع لازم به خشونتی تمام عیار متوسل می شوند که توسط پلیس و ارتش اجرا می شود. البته توسل به این خشونت ها مستلزم پشتیبانی نظری و تدارکات توجیهی است که با بهره گیری از انواع دکترین های مذهبی، فاشیستی و یا دگم های لیبرال دموکراسی انجام می گیرد. مصداق های بیرونی این رویه را امروزه در اشکال مختلف می توان مشاهده کرد: از تهاجم نظامی و بمباران با شعار اعطای دموکراسی تا اعدام و نسل کشی با داعیه های مذهبی و ملی گرایانه تا سرکوب مبارزات خلق ها یا طبقات اجتماعی ستمدیده، با نام مبارزه با ترورسیم. در این سرکوب ها فرمول عام چنین تعریف شده است: «هر کس که با ما نیست، مجرم است». همین جاست که هر اقدامی برای رسیدن به حقی پایمال شده، از سوی دولت ها اقدامی مجرمانه قلمداد می شود.
درست به همین خاطر است که در تنگنای چنین زندانی، تنها یک سلاح برای مقاومت زندانی باقی می ماند و آن اعتصاب غذا است که زندانی آن را به مثابه تنها امکان برای دیده شدن و شنیده شدن مضمون مبارزه اش به کار می گیرد.
اینکه امروزه فعالین سیاسی زیادی در زندان های دولت هایی در نقاط مختلف زمین در حبس هستند فارغ از چرایی اسیر بودن شان، که وابسته به شرایط سیاسی و محلی دارد، بیانگر آن است که سیستم مستقر در همه تجلی های دولتی اش ناچار است صدای مخالفان را خاموش سازد. برای مثال امروز در جغرافیای ترکیه و ایران زندانیان سیاسی در اعتصاب غذا هستند: نزدیک هزار زندانی سیاسی در ترکیه و نه زندانی سیاسی زن در ایران اکنون در اعتصاب غذا به سر می برند. هر دو گروه به سهم خویش سیستم های فاشیستی در دو جغرافیای سیاسی را به چالش کشیده اند: فاشیسم ناسونالیستی دولت ترکیه و فاشیسم مذهبی دولت ایران.
باید از این مرحله به بعد همه تلاشها در جهت نشان دادن الترناتیو برای پیگیری خواستەهای این زندانیان باشد.
برخورد با دستگاهی که هیچ امکان عاری از خشونتی برای قربانی یا زندانی و حامیان او باقی نگذاشتە است، باید چگونه باشد؟
آیا به عنوان انسان باید بگذاریم در مقابل دیدگان ما زندانی جانش را در مقابله با عدالت تاخت بزند و به خود صدمه گاه غیر قابل جبران وارد کند؟حاکم و محکمه او در این دو کشور حاضر به ایجاب یا حتی شنیدن خواستەهای این زندانیان نبودە و در کمال بی مسولیتی در جهت تداوم و تشدید سرکوب این زندانیان قدم بر میدارند و به اعتصاب آنان نیز بسا بە عنوان حذف تدریجی و نابودی جان و تن قربانی نگاه می کند. وجدانهای بیدار، جامعه جهانی نباید بگذارد این زندانیان صدمه بیشتری را متحمل شوند.
بدون هزینه زندانیان را بگور میفرستند
بدتر از مرگ را به زندانی تحمیل می کنند...
جهت پاسخ به سوالات بالا و جلوگیری از فاجعه انسانی باید پیگیری خواستەهای این زندانیان در دستور کار همه ما قرار گیرد.
باید اقدامی و کارزار همگانی را بە منظور جلب توجه جامعه جهانی و کمک به همه زندانیانی که مجبور به اعتصاب می شوند سازمان داد.
ما از آنجا که حرکت خود را جزئی از پهنه مبارزات جهانی زحمت کشان و ستمدیدگان در راستای آزادی و برابری می شناسیم، خود را در کنار زندانیان اعتصابی ترکیه و ایران می دانیم و بدین وسیله همبستگی و اتحاد خود را با مبارزات آنان اعلام می کنیم. ما همچنین به دولت های ترکیه و ایران هشدار می دهیم که مسئولیت جان تک تک این زندانیان به عهده دولتمردان این کشورهاست. در همین رابطه ما از همه جان های بیدار و نهادهای مردمی و گروههای مستقل درخواست می کنیم که برای نجات جان این زندانیان و نیز تحقق مطالبات بر حق شان تمامی امکانات خود را به کار بگیرند. ما می توانیم در همبستگی با یکدیگر دولت های اروپایی و مجامع بین المللی را تحت فشار بگذاریم تا در رابطه با این اعتصابات به رفتار دیپلوماتیک مزورانه و ظاهرا بی طرفانه شان با دولت های ترکیه و ایران پایان دهند و حداقل نسبت به جان انسان ها احساس مسئولیت کنند. در همین جا با توجه به ارتباطات نزدیک دولت های آلمان و ترکیه، ما به سهم خود به دولت فدرال آلمان هشدار می دهیم که ما پناهجویان اعتصابی، نحوه رفتار دولت آلمان نسبت به سرنوشت زندانیان اعتصابی ترکیه را به مثابه رویکرد کلی دولتمردان آلمان نسبت به اعتراضات خود تلقی می کنیم، چرا که برای ما استانداردهای به کار گرفته شده در این دو حوزه تفکیک شدنی نیست. از این رو نحوه مواجهه دولت آلمان با این مساله بی تردید بر قضاوت های ما درباره وعده های کلامی داده شده و نیز بر اشکال آتی اعتراضات خیابانی ما تاثیر مستقیم خواهد گذاشت.
اتحاد و مبارزه
november 2012
جمعی از آنارشیستهای "صدای آنارشیسم" در آلمان
به همین دلیل هر نوع اعتراض و مبارزه علیه بی حقی ها و نابرابری های موجود پیشاپیش از سوی حافظان سیستم به معنای عصیان علیه خواست و منفعت عمومی تعبیر و قلمداد می شود. با مرور بندها و تبصره های مختلف گنجانده شده در متن قوانین تبعیض آمیز کشورها، در می یاببم که به لحاظ قابلیت های تاریخی موجود، جوامع بشری پسرفتی چشمگیر در زمینه حرکت در جهت تحقق آزادی و برابری داشته اند. مشخصا در ساختار قدرت موجود، ضرورت وجودی قوانین ناعادلانه و تبعیض آمیز به شرم آور ترین شیوه ممکن توسط لشکر کارشناسان حرفه ای تئوریزه می شود و سپس این آموزه ها در بسته بندی های زیبا توسط لشکر روشنفکران و ژورنالیست های وابسته به دولت ها از طریق تکرار بی وقفه در رسانه های مین استریم به مردم تحمیل می شوند.
از سوی دیگر، دولت ها علاوه بر خشونت پنهان در مجموعه قوانین شان و نیز برخورداری از اقتدار رسانه ای، در مواقع لازم به خشونتی تمام عیار متوسل می شوند که توسط پلیس و ارتش اجرا می شود. البته توسل به این خشونت ها مستلزم پشتیبانی نظری و تدارکات توجیهی است که با بهره گیری از انواع دکترین های مذهبی، فاشیستی و یا دگم های لیبرال دموکراسی انجام می گیرد. مصداق های بیرونی این رویه را امروزه در اشکال مختلف می توان مشاهده کرد: از تهاجم نظامی و بمباران با شعار اعطای دموکراسی تا اعدام و نسل کشی با داعیه های مذهبی و ملی گرایانه تا سرکوب مبارزات خلق ها یا طبقات اجتماعی ستمدیده، با نام مبارزه با ترورسیم. در این سرکوب ها فرمول عام چنین تعریف شده است: «هر کس که با ما نیست، مجرم است». همین جاست که هر اقدامی برای رسیدن به حقی پایمال شده، از سوی دولت ها اقدامی مجرمانه قلمداد می شود.
درست به همین خاطر است که در تنگنای چنین زندانی، تنها یک سلاح برای مقاومت زندانی باقی می ماند و آن اعتصاب غذا است که زندانی آن را به مثابه تنها امکان برای دیده شدن و شنیده شدن مضمون مبارزه اش به کار می گیرد.
اینکه امروزه فعالین سیاسی زیادی در زندان های دولت هایی در نقاط مختلف زمین در حبس هستند فارغ از چرایی اسیر بودن شان، که وابسته به شرایط سیاسی و محلی دارد، بیانگر آن است که سیستم مستقر در همه تجلی های دولتی اش ناچار است صدای مخالفان را خاموش سازد. برای مثال امروز در جغرافیای ترکیه و ایران زندانیان سیاسی در اعتصاب غذا هستند: نزدیک هزار زندانی سیاسی در ترکیه و نه زندانی سیاسی زن در ایران اکنون در اعتصاب غذا به سر می برند. هر دو گروه به سهم خویش سیستم های فاشیستی در دو جغرافیای سیاسی را به چالش کشیده اند: فاشیسم ناسونالیستی دولت ترکیه و فاشیسم مذهبی دولت ایران.
باید از این مرحله به بعد همه تلاشها در جهت نشان دادن الترناتیو برای پیگیری خواستەهای این زندانیان باشد.
برخورد با دستگاهی که هیچ امکان عاری از خشونتی برای قربانی یا زندانی و حامیان او باقی نگذاشتە است، باید چگونه باشد؟
آیا به عنوان انسان باید بگذاریم در مقابل دیدگان ما زندانی جانش را در مقابله با عدالت تاخت بزند و به خود صدمه گاه غیر قابل جبران وارد کند؟حاکم و محکمه او در این دو کشور حاضر به ایجاب یا حتی شنیدن خواستەهای این زندانیان نبودە و در کمال بی مسولیتی در جهت تداوم و تشدید سرکوب این زندانیان قدم بر میدارند و به اعتصاب آنان نیز بسا بە عنوان حذف تدریجی و نابودی جان و تن قربانی نگاه می کند. وجدانهای بیدار، جامعه جهانی نباید بگذارد این زندانیان صدمه بیشتری را متحمل شوند.
بدون هزینه زندانیان را بگور میفرستند
بدتر از مرگ را به زندانی تحمیل می کنند...
جهت پاسخ به سوالات بالا و جلوگیری از فاجعه انسانی باید پیگیری خواستەهای این زندانیان در دستور کار همه ما قرار گیرد.
باید اقدامی و کارزار همگانی را بە منظور جلب توجه جامعه جهانی و کمک به همه زندانیانی که مجبور به اعتصاب می شوند سازمان داد.
ما از آنجا که حرکت خود را جزئی از پهنه مبارزات جهانی زحمت کشان و ستمدیدگان در راستای آزادی و برابری می شناسیم، خود را در کنار زندانیان اعتصابی ترکیه و ایران می دانیم و بدین وسیله همبستگی و اتحاد خود را با مبارزات آنان اعلام می کنیم. ما همچنین به دولت های ترکیه و ایران هشدار می دهیم که مسئولیت جان تک تک این زندانیان به عهده دولتمردان این کشورهاست. در همین رابطه ما از همه جان های بیدار و نهادهای مردمی و گروههای مستقل درخواست می کنیم که برای نجات جان این زندانیان و نیز تحقق مطالبات بر حق شان تمامی امکانات خود را به کار بگیرند. ما می توانیم در همبستگی با یکدیگر دولت های اروپایی و مجامع بین المللی را تحت فشار بگذاریم تا در رابطه با این اعتصابات به رفتار دیپلوماتیک مزورانه و ظاهرا بی طرفانه شان با دولت های ترکیه و ایران پایان دهند و حداقل نسبت به جان انسان ها احساس مسئولیت کنند. در همین جا با توجه به ارتباطات نزدیک دولت های آلمان و ترکیه، ما به سهم خود به دولت فدرال آلمان هشدار می دهیم که ما پناهجویان اعتصابی، نحوه رفتار دولت آلمان نسبت به سرنوشت زندانیان اعتصابی ترکیه را به مثابه رویکرد کلی دولتمردان آلمان نسبت به اعتراضات خود تلقی می کنیم، چرا که برای ما استانداردهای به کار گرفته شده در این دو حوزه تفکیک شدنی نیست. از این رو نحوه مواجهه دولت آلمان با این مساله بی تردید بر قضاوت های ما درباره وعده های کلامی داده شده و نیز بر اشکال آتی اعتراضات خیابانی ما تاثیر مستقیم خواهد گذاشت.
اتحاد و مبارزه
november 2012
جمعی از آنارشیستهای "صدای آنارشیسم" در آلمان
سلام کورد عزیز
پاسخحذفزندانیان کورد ترکیه هیچ ارتباطی به زندانیان سیاسی مظلوم در ایران ندارند. زندانیان سیاسی ایرانی بر خلاف این زندانیها هیچوقت به طرف اتوبوس در خیابان تیراندازی و باس کشته شدن بیگناه ها نشدند بر خلاف کردهای ترکیه که سالهاست جنگ مسلحانه میکنند و در این سالها کلی بیگناه رو کشتند اینها روش های مدنی رو انتخاب کرده اند. خیلی خودتونو تو بالاترین جر ندید همه واقعیت هارو میبینند
سلام دوست عزیز
پاسخحذفخوب مخالف بودن حق شما است اما باید انصاف را هم رعایت کرد.زندان جای هیچ انسانی نیست.ضمنا به جنایات دولت ترکیه هم باید اشاره کنید و چشمان خود را بر حقایق نبندید.راستی حالا شما جر خوردن ما را از کجا دیدید?